ماجراهای عروسی مهدیه
کیانا عاشق آرایش کردنه مخصوصاً رژلب که می گه لرژب و وقتی می زنه واقعا حس خوبی داره. روز جمعه عروسی مهدیه بود و من رفتم آرایشگاه هم برای آرایش صورت و هم موهام رو سشئوار کشیدم و کیانا هم دوست داشت که موهاش رو ببافه که خانم آرایشگر جلوی موهاش رو مثل تل براش بافتش و اومدیم خونه که حاضر بشیم و بریم عروسی. کیانا خانم گفت که مامان من و آرایش می کنی و گفتم باشه چشم. اول گفت برام سایه بزن و چون رنگ لباسش سفید بود می گفت سایه سفید بزن که براش زدم و بعد هم براش رژ لب زدم و لباسشهاش رو تنش کردم و آماده شد. خودم هم سریع داشتم حاضر می شدم که دیدم از توی کیفش آینه اش رو درآورده و می خواد خودش رو ببینه و خیلی دوست داشت ببینه با سایه چه شکلی شد...
نویسنده :
ماما فاطمه
14:39